جدول جو
جدول جو

معنی نیم کشت - جستجوی لغت در جدول جو

نیم کشت(گِرْ یَ / یِ زَ)
نیم بسمل. ذبیح ناقص. (آنندراج). نیم کشته:
بردار زلفش از رخ تا جان تازه بینی
وز نیم کشت غمزه ش قربان تازه بینی.
خاقانی.
جهانی نیم کشت ناوک توست
ندیده هیچ کس زخم گشادت.
خاقانی.
چو مرغی نیم کشت افتان و خیزان
ز نرگس بر سمن سیماب ریزان.
نظامی.
- نیم کشت شدن، نیم بسمل شدن. بر اثر زخمی کاری به حال مرگ افتادن:
چون نیم کشت ناز شوم زآن نگاه گرم
ذوق تبسم نمکین می کشد مرا.
میلی (از آنندراج).
- نیم کشت کردن، سخت زخمی کردن. به شدت زجر دادن:
کوفت صوفی را چو تنها یافتش
نیم کشتش کرد و سر بشکافتش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
نیم کشت
آنکه کاملا کشته و ذبح نشده
تصویری از نیم کشت
تصویر نیم کشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیم دست
تصویر نیم دست
تخت، مسند، برای مثال دست آفت بدو چگونه رسد / تا در او نیم دست دستور است (انوری - ۶۷)، نیمکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم تخت
تصویر نیم تخت
نیمکت، صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند، نیم تخت، نیم دست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
شغل و عمل سیم کش
فرهنگ فارسی عمید
(گِرْ یَ / یِ کُ)
نیم کشت. نیم بسمل. مجروح محتضری که رمقی ونیم جانی دارد: لشکر چون پادشاه را نیم کشته دیدند همه راه هزیمت گرفتند. (اسکندرنامۀ خطی).
به آب تیغ اجل تشنه است مرغ دلم
که نیم کشته به خون چند بار برگردد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نیم برشت. نیم برشته. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نیم برشت و نیز رجوع به فرهنگ دزی ج 2 ص 743 و مفردات ابن بیطار ج 3 ص 21 سطر 29 شود: اگر خایۀ مرغ را نیم رشت کند و روی خرده تتری بپراکند و بیاشامد نیک آید. (هدایهالمتعلمین ص 399 از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گَ دِ کُ)
نیم کشیده. تیغ و تیر و مانند آن که تمام نکشیده باشند. (آنندراج). تیغ یا دشنه یا خنجری که آن را تا نیمه از نیام بیرون کشیده باشند. تیری که در کمان گذاشته و زه کمان را تا نیمه کشیده باشند:
می خواست دوش عذر جفاهای او خیال
صد تیر آه نیم کشم در کمان بماند.
؟
- نیم کش کردن،قسمتی از شمشیر و خنجر و مانند آن را از غلاف بیرون آوردن. (فرهنگ فارسی معین) :
چوسبز نیمچه علم نیم کش کردی
سیاه چهره شود راست جهل چون فرفخ.
محمد نسوی (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ کُ)
نیم کشته. نیم بسمل. جان به لب رسیده. رجوع به نیم کشت شود.
- نیم کش کردن، به قصد کشت کسی را آزار دادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیم کوز
تصویر نیم کوز
کسی که اندکی پشتش منحنی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم کار
تصویر نیم کار
کاری که نصف آن را انجام داده باشند، مزدور کارگر: (خوش بود جان و جان من خوشتر خاصه چون هست نیم کار است) (کمال اسماعیل. دیوان. چا. هند. 189)، زارعی که بموجب عقد مزارعه نیمی از شاگرد محصول زمین دیم را میگیرد، شاگرد، هر چیز ناتمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم کره
تصویر نیم کره
نیمپادک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم کوب
تصویر نیم کوب
آنچه را که کوبیده باشند ولی نه کاملا: نیم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم مست
تصویر نیم مست
آنکه کاملا مست نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم برشت
تصویر نیم برشت
نیم برشته. یا تخم مرغ (خایهء) نیم برشت. نیمرو: (و (شیر) در تغذیه بعد از گوشت و تخم مرغ نیم برشت موافق ترین اغذیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم پخت
تصویر نیم پخت
نیم پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم چاشت
تصویر نیم چاشت
ناشتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم تخت
تصویر نیم تخت
نیمکت، تختی کوچک که بر بالای آن خوابند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
((کِ))
عمل و شغل سیم کش، مجموعه سیم ها و کلید و پریزهایی که به کمک آن ها برق یا تلفن را به نقاط مختلف ساختمان یا دستگاه می رسانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیم دست
تصویر نیم دست
((دَ))
تخت، مسند کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیم کره
تصویر نیم کره
((کُ رَ یا رِ))
هر نیمه کره زمین که به وسیله خط استوا جدا شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
Wiry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
filiforme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی پنبه چینی نادرست و ناقص که مقداری از وش در غوزه جا بماند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
проволочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
drahtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
дротовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
drutowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
丝状的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
fibroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
filamentoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
fibroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
draadachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
तारदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سیم کشی
تصویر سیم کشی
berbenang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی